خرو نر برای من طلسم شده .بارها قصد صعود به این قله را داشتم 

بار ها برنامه ی سنگ ده داشتم اما هر دفعه یک اتفاق مانع میشد

این بار هوا مانع صعود شد کمی کوچولو هم خواب موندیم 

برای صعود به قله خرو نرو برنامه ریختیم 

ته دلم روی هوای آخر هفته شک داشتم با این حال از روی حرصی که نسبت به این قله داشتم باید این برنامه را میرفتم

افراد شرکت کننده من ,روزبه و مسلم از شاهی 

در تلگرام برای برنامه ریزی :

روزبه  : من ماشین ندارم 

مسلم : با موتور میریم 

مسلم یک موتور اضافه جور کرد و قرار شد روزبه با دو کوله من همراه مسلم با یک کوله به طرف سنگده بریم




برنامه شروع شد



نهار خوردم و طبق معمول هیچهایک را از جلوی در خونه با موتور شروع کردم


بعد از رسیدن به میدون کمربندی برای چند ماشین دست تکون دادم و علی آقای بابلی حاضر شد تا شاهی ببره


خرو نرو


بعد از رسیدن به شاهی به نانوایی رفتم و برای سفر نان خریدم

سپس به خانه روزبه رفتم و با رسیدن مسلم آماده شدیم

کوله ها را بستیم و آماده شدیم

خرو نرو


خرو نرو


به طرف سنگده راه افتادیم

بین راه چای و کلوچه خوردیم سپس راه را ادامه دادیم


خرو نرو


خرو نرو

در مسیر روستا موتور روزبه پنچر کرد 

بعد از گذشت چند دقیقه برای یک پیکان وانت دست تکون دادیم تا آچار بگیریم

در حال باز کردن چرخ 

راننده :کجا میرین 

ما : سنگده

راننده :بروو بروو موتوره دم هاده ماشین دله (بیاین موتور  بزارید داخل ماشین )

ما  :d

با موتور هیچهایک کردیم 

راننده پیکان ما را نجات داد و بعد از رسیدن به خانه خودش که 5 کیلومتر قبل سنگده بود همراه خود را پیاده کرد و ما را تا آپاراتی سنگده برد

تا اینجا هوا خوب بود و فقط ابری بود بعد از رسیدن به سنگده هوا به سرعت تاریک میشد و ما از برنامه ها عقب بودیم


خرو نرو


دو تیوپ خریدیم یکی را عوض کردیم و دیگری را یدک نگه داشتیم

سپس به طرف چشمه تلار سربند راه افتادیم 

محلی ها گفتند در آنجا بمانید و صبح به طرف قله بروید



خرو نرو


شب هوا ستاره باران بود شام خوردیم و به دوستان خود زنگ زدیم و حال آنها را جویا شدیم 

قرار گذاشتیم صبح زود به طرف قله حرکت کنیم


خرو نرو


شب باران شروع شد و ما را دلسرد کرد

در کنار ما یک خانواده بود که تا صبح بیدار بودن و سر صدا میکردن

دو گروه دیگر هم در زیر آلاچیق تلارسربند بودن


صبح حدود ساعت 5 بود که بیدار شدم صدای باران میامد و تصمیم به ادامه خواب گرفتم 

 حدود ساعت 8 بیدار شدم و دوباره همان صدای باران اما اینبار به بیرون از چادر آمدم


بله صدای چشمه های تلار بود که فکر میکرد باران هست اما هوا عالی بود و ما حدود سه ساعت از برنامه عقب بودیم 

بچه ها را بیدار کردم و چای آماده کردم 

صبحانه خوردیم و حرکت کردیم 

خرو نرو

چشمه تلار سربند


خرو نرو

جنگل مرسیسی با موتور  کمتر از نیم ساعت با آلاچیق فاصله داشت 


خرو نرو


با موتور از جنگل مرسیسی به طرف گوسفند سرا حرکت کردیم که این هم حدود بیست دقیقه طول کشید


خرو نرو

گوسفند سرا 

خرو نرو


از موتور ها پیاده شدیم و از بار های کوله ها کم کردیم و به طرف قله راه افتادیم

خرو نرو


خرو نرو


مسیر از یک درخت تنومند چند ساله که رعد و برق به آن اصابت کرده میگذرد


خرو نرو


خرو نرو

مسیر را به طرف قله ادامه دادیم

خرو نرو


گروهی دیگر را دیدیم که برمیگشتند

فردی ارتفاع زده شده بود که داشت ارتفاع کم میکرد


خرو نرو

با دوستان صحبت کردند و تصمیم گرفتیم که ما هم راه را ادامه ندیم چون ساعت 11 بود و حدود چهار ساعت دیگر هم تا قله مانده بود 

موتور سواری هم در شب سخت میشد

پیشنهاد صعود و شبمانی در کلبه ها را هم دادم که پذیرفته نشد

عکس گرفتیم و خوراکی های همراه را همانجا خوردیم و ارتفاع کم کردیم


خرو نرو


خرو نرو

مسیر برگشت با مه برخورد کردیم


خرو نرو


دریافت مختصات جی پی اس و پیدا کردن مسیر

خرو نرو


خرو نرو


خرو نرو


خرو نرو


خرو نرو


خرو نرو


خرو نرو


بعد از عکاسی و رسیدن به موتور ها برای خوردن نهار به کلبه رفتیم 

باران هم شروع به باریدن گرفت و صدای رعد و برق ها هم شروع شده بود


خرو نرو


خرو نرو


غذا را در کنار کلبه خوردیم

از تهران گروه دالاهو هم اینجا بود

خرو نرو

پانچو ها را تن کردیم و آماده مسیر برگشت شدیم 

مسیر برگشت را طولانی تر کردیم و از مسیر جورجاده و برگشت از کنار سد سلیمان تنگه آماده شدیم


خرو نرو


خرو نرو

در کنار سد


بعد از یک ساعت در میدان امام ساری از بچه ها جدا شدم و به طرف بهشهر راه افتادم

با اینکه این برنامه صعود ناموفق داشت اما یکی از بهترین برنامه هایی بود که داشتم از آفرود سواری با موتور و  زیبایی های این منطقه سنگده هر چه بگوییم کم است با چند عکس نمیشود نشان داد

از مسیر جورجاده و فریم هم جاده منتهی به سد سلیمان تنگه هم که دشت های فوق العاده زیبا دارد و چون بارون میزد نمیشد عکس برداری کرد ته دلم مونده 


به امید صعود به آلپ ایران در آینده 


با تشکر از روزبه و مسلم