هیچهایک به ماسوله للندیز : قسمت اول


بعد از گذشت چند دقیقه و آشنا شدن بچه با هم گروه های آخر هم رسیدن

همه کنار جاده منتهی به ماسوله با تیم های خودشون آماده هیچهایک شدیم

سپس همه تیم ها به طرف ماسوله هیچهایک کردیم

ماسوله بعد از تاریک شدن هوا تصمیم بر این شد که کمپ را در کنار روستا برقرار کرده و صبح زود به طرف للندیز حرکت کنیم

ماسوله

غروب ماسوله با مه و نم نم بارون زیباست


چادر ها را در گوشیه از روستا برقرار کردیم و برای خوردن شام آماده شدیم 

هرکس هر چیزی داشت با دوستان سهیم میشد

شب خیلی خوبی بود .بچه ها همه دور هم پانتومیم بازی کردیم و سپس برای خواب اماده شدیم 


با روزبه بیرون از چادر خوابیدیم,واقعا هوای دلچسبی بود 

صبح زودتر از بقیه به طرف آبشار و روستا راه افتادم تا چند عکس خوب بگیرم

عید قربان بود در روستا هم مراسم به راه بود 

للندیز

للندیز

به طرف کمپ بازگشتیم و صبحانه را دور هم خوردیم

للندیز

بعد از صرف صبحانه چادر ها جمع کردیم و به طرف للندیز راه افتادیم

للندیز


دو ساعت پیاده روی در جنگل های زیبا 

للندیز

للندیز


پس از رسیدن به دشت زیبای للندیز چادر ها برقرار شد 


للندیز


با دوستان نهارخوردیم و استراحت کوچکی داشتیم

للندیز


للندیز


للندیز

للندیز

للندیز

للندیز,گیلان,سفر,ماسوله,هیچهایک

للندیز

للندیز

برای جمع اوری چوب همه دست به کار شدن تا شب از گرمای آتش استفاده کنیم

شب خیلی خوبی بود .پر از تجربه و خاطرات دوستان از سفر های خودشون و اتفاقاتی که براشون افتاد کلی, انرژی مثبت موج میزد


اتفاق جالبی که شب دوم افتاده بود کمبود امکانات خوراکی بود  چون اکثر مغازه های ماسوله روز عید تعطیل بود با کمبود غذا مواجه شدیم 

همه برای دریافت غذا به چادر های بقیه سرک میکشیدن

شب دوم سرد تر بود چادر ها پر تر شد و با شبنمی که از غروب بر روی چادر های باز و زیر انداز ها نشست همه چیز خیس شد.

خوابیدن چهار نفری در چادر دو نفره هم اتفاق جالبی بود که افتاد 

همه خوابیدیم و صبح با جمع اوری چادر ها به کلبه ی موجود در دشت للندیز رفتیم و صبحانه را آنجا خوردیم 

للندیز

للندیز

 جمع آوری زباله ها در مسیر هم در برنامه ی تیم ملی هیچهایک بود 

للندیز


بعد از رسیدن به روستا همه برای گردش در روستا آماده شدن 

سپس برنامه با خداحافظی از دوستان و سوار شدن بچه ها در مینی بوس و ادامه مسیر تا فومن برنامه گروهی به پایان رسید 

 ما(من و مستوره ) از ماسوله با ماشینی که کی از دوستان داشت و مسیرش به طرف تالش بود هم مسیر شدیم

به طرف گیسوم رفتیم و از جنگلش دیدن کردیم

سپس به یکی از خلوت ترین ساحل های تالش رسیدیم و در آنجا نهار خوردیم 

للندیز

للندیز

تا غروب در کنار دریا بودیم و بعد از آن از بچه ها خداحافظی کردیم و مسیر بازگشت را پیش گرفتیم

شب در تالش به سختی ماشین گرفتیم و با یک ماشین پیکان وانت تا انزلی رفتیم

از آنجا با تاکسی به کمپ مسافران رفتیم و چادر زدیم و استراحت کردیم

للندیز

صبح زود با یک کامیون تا رشت هم مسیر شدیم اقا ناصر خیلی مرد خوبی بود 

از آنجا با دو جوان به نام های سلمان و مصطفی آشنا شدیم و به طرف لنگرود رفتیم

للندیز

از آنجا با دوست عزیزمون به طرف رویان هم مسیر شدیم 

للندیز

بعد از رویان با آقا محمد رضایی اشنا شدیم و تا بابلسر رفتیم و مستوره جدا شد 

ادامه مسیر رو تا خانه با چهار ماشین هیچهایک کردم 


آخرای راه خیلی خسته بودم -هیچهایک آخر بود یک جوان برایم ترمز زد گفتم تا هر جا بری باهات میام گفت بشین بریم -سیبیلو و ترسناک بود از اینایی که معمولا هر کی سوارش نمیشه یا حد اقل خودم سوار ماشینش نمیشم

عکس های برنامه رو بهش نشون دادم خیلی حال کرد .میگفت اینجا ایرانه ؟

آخر راه که رسیدم بهشهر برگشت دست تو جیبش کرد گفت داداش شرمنده من تو شهر نمیتونم بیام خیلی عجله دارم بیا این پولو بگیر یه تاکسی بگیر برو خسته ای !

چقدر در موردش بد فکر میکردم 

درسی که از این سفر گرفتم برام خیلی مهم بود 


هزینه این برنامه 19500