سه روز تعطیلی ۲۴ .۲۵ و ۲۶ اردیبهشت امسال برنامه داشتیم بریم قزوین و از دریاچه زیبای اوان و از منطقه سحرآمیز الموت بازدید کنیم
اول قرار بود که برنامه با ماشین دربستی که در اختیار داریم برگزار بشه که به علت نیومدن بچه ها برنامه ها تغییر کرد
شروع با قطار
تو این سفر (من و جواد از بهشهر -مسلم از ارطه – فاطمه از کیاکلا -روزبه و فریبا از شاهی ) بودیم
روزبه زحمت بلیط های قطار و کشید و همه با قطاری که از قائمشهر به طرف تهران حرکت میکرد هفت نفری تو یه کوپه راه افتادیم
در کوپه تا صبح خندیدیم و حدود ساعت ۴ به تهران رسیدیم
در قطار تصمیم گرفتیم که ادامه راه از قزون رو به صورت هیچهایک و پیاده روی داشته باشیم
بعد از رسیدن به تهران و تعویض قطار تهران -زنجان به طرف قزوین راه افتادیم
در قزوین دوست خوبمون بهرام فرخزاد میزبان ما بود و ما را با صبحانه در خانه خودش پذیرایی کرد
برامون پیانو زد و با تار هم نواخت
بعد از صرف صبحانه به طرف الموت راه افتادیم – اولین هیچهایک رو با یه نیسان که پشتش یه اسب بود شروع کردیم و سپس به صورت چند گروهی به طرف دریاچه اوان راه افتادیم
هیچهاک با اسب
مسیر رسیدن به دریاچه فوق العاده بود
در کنار دریاچه اوان نهار خوردیم با یک دوست بلژیکی عکس یادگاری گرفتیم و به طرف قلعه الموت هیچهایک کردیم
با دوست بلزیکی
بعد از رسیدن به گازارخان روستایی که قلعه قرار داره هوا کم کم به تاریکی میرفت و بعد از بالا رفتن نیمی از پله های قلعه تصمیم بر این شد که استراحت کنیم و صبح به دیدن قلعه بریم
اول قصد داشتیم د یکی از الاچیق های قلعه شب مانی داشته باشیم که به علت وزیدن باد و باران شدید تصمیم بر این شدن که به روستا برگردیم
در روستا در کنار گیشه فروش بلیط با زدن پلاستیک از ورود باران جلوگیری کردیم و بساط شام رو آماده کردیم و سپس خوابیدیم
صبح بعد از صبحانه به طرف قله راه افتادیم و بعد از گرفتن عکس یادگاری و برگشت به روستا برای جاده های سه هزار خودمون رو آماده میکردیم
در مسیر جاده سه هزار قرار بود که در محله به نام پیچ بن توقفی داشتته باشیم که به علت نداشتن تجربه کافی از مسیر پیچ بن و روستای ماران توقفگاه بعدی رو رد کرده و برای یه سری از دوستان مشکلی ایجاد کردیم و به جاده های سه هزار رسیدیم و کمپ زدییم .
بعد از خوردن ناهار و استراحت با خوندن مسلم سرحالمون کرد و با یه املت مشتی شب رو در کنار دو عزیز که در کنارمون چادر زده بودن گذروندیم
با دوستان کوچ سرفینگی
صبح بعد از صبحانه و گرفتن عکس های یادگاری یه طرف تنکابن پیاده روی رو آغاز کردیم
بعد از رسیدن به تنکابن تصمیم بر این شد که به عباس آباد هیچهایک کنیم و پیش محمد درخشان بریم
نهار رو بعضی از بچه ها به رستوران آقا کاوه و بعضی در رستوران سنتی آقای درخشان خوردیم .
سپس با بازگشت بچه ها از رستوران رفتیم به طرف دریا عکس یادگاری گرفتیم و برای بازگشت آماده میشدیم
در مسیر بازگشت با اولین ماشینی که به طرف گرگان میرفت با جواد سوار شدیم که ماشین ما در نیمه راه خراب شد و تا بابل بیشتر نشد بریم
بچه ها هم یه ماشین یخچالی همه با هم برگشتن
هزینه سفر برای هر نفر تقریبا ۲۷ هزار تومن براورد شد .این سفر یکی از بهترین سفر های زندگی منه و همیشه خاطراتش به یاد منو همسفرانمون هست.